نخستین سازمان مردم نهاد دارای مجوز توسعه گری اجتماعی از وزارت کشور

خاستگاه و تکامل مفهوم مسئولیت اجتماعی شرکت در جهان

·

·

خاستگاه و تکامل مفهوم مسئولیت اجتماعی شرکت در جهان.

نویسنده: دکتر امید صادقی.

خاستگاه و تکامل مفهوم مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها (CSR) در جهان

مفهوم مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها (CSR) که امروزه به‌عنوان یکی از ارکان اصلی مدیریت مدرن شناخته می‌شود، ریشه‌هایی عمیق در تاریخ دارد، اما شکل‌گیری و تکامل آن به‌صورت یک مفهوم منسجم و جهانی نتیجه تحولات اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی در قرن بیستم و بیست‌ویکم است. در ادامه، این سیر تکاملی را به‌صورت جامع تشریح می‌کنم:

ریشه‌های اولیه: انگیزه‌های مذهبی و نوع‌دوستی

اگرچه CSR به‌صورت امروزی پدیده‌ای نسبتاً جدید به نظر می‌رسد، ریشه‌های آن به دوران باستان و جوامع سنتی بازمی‌گردد. در آن زمان، مسئولیت‌های اجتماعی کسب‌وکارها اغلب تحت تأثیر ارزش‌های مذهبی، اخلاقی و نظام‌های پدرسالارانه بود. برای مثال، در تمدن‌های باستانی مانند یونان و روم، تجار و صاحبان کسب‌وکار گاهی به‌صورت داوطلبانه به امور خیریه یا ساخت زیرساخت‌های عمومی کمک می‌کردند. در قرون وسطی نیز، کلیسا نقش مهمی در ترویج نوع‌دوستی در میان بازرگانان ایفا کرد. با این حال، این اقدامات بیشتر از سر نیکوکاری فردی بود تا یک الزام سازمان‌یافته یا سیستمی برای شرکت‌ها.

قرن نوزدهم: انقلاب صنعتی و آغاز بحث مسئولیت اجتماعی

انقلاب صنعتی در قرن نوزدهم نقطه عطفی در تاریخ CSR بود. با گسترش کارخانه‌ها و ظهور سرمایه‌داری صنعتی، شرایط غیرانسانی کار (مانند ساعات کاری طولانی، دستمزد پایین و استفاده از کودکان) انتقادات اجتماعی را برانگیخت. در این دوره، برخی از صاحبان صنایع مانند رابرت اوون در بریتانیا، که کارخانه نساجی خود را با رویکردی انسان‌دوستانه مدیریت می‌کرد، به‌عنوان پیشگامان اولیه CSR شناخته می‌شوند. اوون با بهبود شرایط کارگران و ارائه خدمات آموزشی و بهداشتی، نشان داد که کسب‌وکار می‌تواند فراتر از سود صرف عمل کند. با این حال، این اقدامات هنوز به‌صورت پراکنده و وابسته به نیت شخصی بود و به یک جنبش گسترده تبدیل نشد.

اوایل قرن بیستم: نهادینه شدن مفهوم مسئولیت اجتماعی

در اوایل قرن بیستم، با رشد شرکت‌های بزرگ و تأثیر فزاینده آن‌ها بر جامعه، بحث‌هایی درباره نقش و مسئولیت این نهادها در جامعه شکل گرفت. در ایالات متحده، اندیشمندانی مانند هوارد بوئن (Howard Bowen) که بعدها به “پدر مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها” معروف شد، در کتاب خود در سال ۱۹۵۳ با عنوان Social Responsibilities of the Businessman استدلال کرد که شرکت‌ها باید به‌عنوان بخشی از جامعه، به نیازهای اجتماعی پاسخ دهند. این دیدگاه در برابر نظریه سنتی میلتون فریدمن قرار داشت که در دهه‌های بعد اعلام کرد تنها مسئولیت شرکت‌ها افزایش سود سهامداران است.

دهه ۱۹۷۰: ظهور جنبش‌های زیست‌محیطی و اخلاقی

همان‌طور که در متن شما اشاره شد، دهه ۱۹۷۰ نقطه عطف مهمی در تکامل CSR بود. ظهور گروه‌های زیست‌محیطی مانند صلح سبز (Greenpeace) و افزایش آگاهی عمومی درباره مسائل زیست‌محیطی و اجتماعی، شرکت‌ها را تحت فشار قرار داد تا مسئولیت‌پذیری بیشتری نشان دهند. در این دهه، انتقاد از شرکت‌های چندملیتی (MNCs) به دلیل بهره‌کشی از منابع کشورهای در حال توسعه و نادیده گرفتن حقوق کارگران شدت گرفت. سازمان ملل متحد با تشکیل هیئتی برای بررسی نقش این شرکت‌ها و تأسیس مرکز شرکت‌های فراملیتی (UN Centre on Transnational Corporations)، تلاش کرد استانداردهایی برای رفتار مسئولانه آن‌ها وضع کند. این دوره شاهد جهانی شدن مفهوم مسئولیت زیست‌محیطی شرکت‌ها بود.

دهه ۱۹۸۰: گسترش اخلاق تجاری و مقاومت در برابر مقررات

در دهه ۱۹۸۰، با رواج سیاست‌های اقتصادی محافظه‌کارانه (مانند دوره ریگان و تاچر)، مقاومت‌هایی علیه تنظیم مقررات سخت‌گیرانه برای شرکت‌های چندملیتی شکل گرفت. با این حال، رسوایی‌های شرکتی و افزایش جهانی‌سازی، توجه عمومی به اخلاق تجاری را تقویت کرد. شرکت‌ها به‌تدریج پذیرفتند که مسئولیت اجتماعی نه‌تنها یک الزام اخلاقی، بلکه یک مزیت رقابتی است. در این دهه، مفاهیمی مانند پاسخگویی زیست‌محیطی و رفتار اخلاقی با کارگران به بخشی از گفتمان تجاری تبدیل شد.

دهه ۱۹۹۰: توسعه پایدار و ضوابط رفتاری

اجلاس زمین در ریودوژانیرو (۱۹۹۲) که در متن شما ذکر شده، لحظه‌ای کلیدی بود که توسعه پایدار را در مرکز توجه جهانی قرار داد. اعلامیه ریو و معاهدات مرتبط با آن، نقش شرکت‌ها را در کاهش تأثیرات زیست‌محیطی برجسته کرد. در این دهه، شرکت‌های چندملیتی که از زنجیره‌های تأمین جهانی استفاده می‌کردند، به دلیل گزارش‌هایی درباره شرایط غیرانسانی کار (مانند کار کودکان و دستمزدهای ناچیز) تحت فشار قرار گرفتند. در پاسخ، بسیاری از آن‌ها ضوابط رفتاری (Codes of Conduct) را برای خود و تأمین‌کنندگانشان تدوین کردند. این ضوابط، هرچند بحث‌برانگیز، به گسترش مسئولیت اجتماعی کمک کرد و سازمان‌هایی مانند Social Accountability International (تأسیس ۱۹۹۷) با استانداردهایی مثل SA8000 به این روند شتاب دادند.

قرن بیست‌ویکم: رسوایی‌ها و بازتعریف CSR

رسوایی‌های مالی اوایل قرن ۲۱، مانند فروپاشی انرون (۲۰۰۱) و ورلدکام، نشان داد که مسئولیت اجتماعی تنها به مسائل زیست‌محیطی و کارگری محدود نمی‌شود، بلکه شامل شفافیت مالی و پاسخگویی به ذینفعان نیز هست. این حوادث، اعتماد عمومی به شرکت‌ها را تضعیف کرد و فشار برای استانداردهای سخت‌گیرانه‌تر را افزایش داد. در این دوره، ابزارهای بین‌المللی مانند معاهده جهانی سازمان ملل (UN Global Compact, 2000) و دستورالعمل‌های OECD برای شرکت‌های چندملیتی، به‌عنوان “قانون نرم”، نقش مهمی در هدایت رفتار شرکتی ایفا کردند. CSR دیگر فقط یک انتخاب نبود، بلکه به بخشی ضروری از استراتژی شرکت‌ها برای بقا در بازار جهانی تبدیل شد.

امروز: تعادل بین سود و پایداری

در حال حاضر (مارس ۲۰۲۵)، CSR به یک چالش پویا و چندوجهی برای مدیران تبدیل شده است. شرکت‌ها، به‌ویژه در بازارهای جهانی، باید بین حداکثر کردن ارزش سهامداران و پاسخگویی به انتظارات اجتماعی، زیست‌محیطی و اقتصادی تعادل برقرار کنند. موضوعاتی مانند تغییرات اقلیمی، برابری اجتماعی و حقوق بشر به اولویت‌های اصلی تبدیل شده‌اند. فناوری نیز نقش مهمی ایفا می‌کند؛ گزارش‌دهی دیجیتال و فشار از سوی مصرف‌کنندگان آگاه، شرکت‌ها را وادار به شفافیت بیشتر کرده است.


جمع‌بندی

مفهوم مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها (CSR) یکی از مهم‌ترین تحولات در عرصه مدیریت و کسب‌وکار در قرن بیستم و بیست‌ویکم است که نشان‌دهنده تغییر پارادایم از سودمحوری صرف به سوی مسئولیت‌پذیری گسترده‌تر در قبال جامعه، محیط‌زیست و ذینفعان است. این مفهوم، که ریشه‌هایش به دوران باستان و انگیزه‌های مذهبی و نوع‌دوستانه بازمی‌گردد، در طول زمان به یک الزام استراتژیک و اخلاقی برای شرکت‌ها، به‌ویژه در اقتصاد جهانی‌شده امروزی، تبدیل شده است. تکامل CSR نتیجه تعامل پیچیده‌ای بین فشارهای اجتماعی، تحولات اقتصادی، رسوایی‌های شرکتی و تلاش‌های بین‌المللی برای تنظیم رفتار سازمان‌هاست. در این جمع‌بندی، به بررسی این سیر تکاملی و جایگاه کنونی آن پرداخته می‌شود.

در ابتدا، مسئولیت اجتماعی بیشتر به‌صورت اقدامات پراکنده و فردی نمود داشت. در جوامع باستانی و قرون وسطی، بازرگانان و صاحبان کسب‌وکار گاهی با انگیزه‌های مذهبی یا اخلاقی به امور خیریه و بهبود شرایط جامعه کمک می‌کردند. اما این اقدامات سیستمی نبود و به‌عنوان یک وظیفه سازمانی تعریف نمی‌شد. با ظهور انقلاب صنعتی در قرن نوزدهم، شرایط تغییر کرد. رشد سریع صنایع و بهره‌کشی از نیروی کار، انتقادات اجتماعی را برانگیخت و افرادی مانند رابرت اوون نشان دادند که کسب‌وکار می‌تواند با مسئولیت‌پذیری اجتماعی همراه باشد. با این حال، این اقدامات هنوز به یک جنبش گسترده تبدیل نشده بود و بیشتر به ابتکارات شخصی محدود می‌ماند.

در اوایل قرن بیستم، با بزرگ‌تر شدن شرکت‌ها و افزایش نفوذ آن‌ها در جامعه، بحث‌های نظری درباره مسئولیت اجتماعی شکل گرفت. هوارد بوئن در دهه ۱۹۵۰ این ایده را مطرح کرد که شرکت‌ها باید به‌عنوان بخشی از جامعه، به نیازهای آن پاسخ دهند؛ دیدگاهی که در تضاد با نظریه سودمحور میلتون فریدمن قرار داشت. این بحث‌ها زمینه‌ساز توجه بیشتر به نقش شرکت‌ها در دهه‌های بعدی شد. اما نقطه عطف واقعی در دهه ۱۹۷۰ رخ داد، زمانی که جنبش‌های زیست‌محیطی مانند صلح سبز و افزایش آگاهی عمومی، شرکت‌های چندملیتی را به دلیل تأثیرات منفی‌شان بر محیط‌زیست و جوامع محلی تحت فشار قرار داد. سازمان ملل با تأسیس مرکز شرکت‌های فراملیتی، تلاش کرد استانداردهایی برای رفتار مسئولانه وضع کند و مفهوم مسئولیت زیست‌محیطی جهانی شد.

دهه ۱۹۸۰ شاهد گسترش اخلاق تجاری بود، اما سیاست‌های محافظه‌کارانه و مقاومت در برابر مقررات سخت‌گیرانه، چالش‌هایی را ایجاد کرد. با این حال، رسوایی‌های شرکتی و جهانی‌سازی فزاینده، ضرورت توجه به CSR را تقویت کرد. در دهه ۱۹۹۰، اجلاس ریودوژانیرو (۱۹۹۲) و اعلامیه ریو، توسعه پایدار را به‌عنوان یک هدف جهانی مطرح کرد و شرکت‌ها را به مشارکت در این راستا تشویق نمود. در این دوره، فشار بر شرکت‌های چندملیتی به دلیل شرایط غیرانسانی کار در زنجیره‌های تأمین جهانی افزایش یافت و ضوابط رفتاری به ابزاری رایج برای پاسخگویی به این انتقادات تبدیل شد. این ضوابط، هرچند بحث‌برانگیز، نشان‌دهنده پذیرش تدریجی مسئولیت اجتماعی از سوی شرکت‌ها بود.

قرن بیست‌ویکم با رسوایی‌هایی مانند انرون (۲۰۰۱) آغاز شد که نه‌تنها به مسائل زیست‌محیطی و کارگری، بلکه به شفافیت مالی و پاسخگویی به ذینفعان نیز توجه را جلب کرد. این حوادث، اعتماد عمومی را خدشه‌دار کرد و فشار برای استانداردهای سخت‌گیرانه‌تر را افزایش داد. ابزارهایی مانند معاهده جهانی سازمان ملل (UN Global Compact) و دستورالعمل‌های OECD به‌عنوان “قانون نرم”، شرکت‌ها را به سوی رفتار مسئولانه هدایت کردند. در این دوره، CSR از یک انتخاب داوطلبانه به یک ضرورت استراتژیک تبدیل شد. شرکت‌ها دریافتند که مسئولیت‌پذیری نه‌تنها اعتبار آن‌ها را حفظ می‌کند، بلکه می‌تواند مزیت رقابتی نیز ایجاد کند.

امروزه، در مارس ۲۰۲۵، CSR به یک چالش چندوجهی و پویا برای مدیران تبدیل شده است. شرکت‌ها، به‌ویژه آن‌هایی که در بازارهای جهانی فعالیت دارند، با وظیفه دشوار برقراری تعادل بین حداکثر کردن سود سهامداران و پاسخگویی به انتظارات اجتماعی، زیست‌محیطی و اقتصادی مواجه‌اند. مسائل مدرنی مانند تغییرات اقلیمی، برابری اجتماعی و حقوق بشر در مرکز توجه قرار گرفته‌اند. مصرف‌کنندگان آگاه‌تر و فناوری‌های دیجیتال، شفافیت بیشتری را طلب می‌کنند و شرکت‌ها را وادار به انتشار گزارش‌های پایداری و اتخاذ رویکردهای مسئولانه‌تر کرده‌اند. در این میان، فشارهای اجتماعی و قانونی نیز افزایش یافته و مدیران را به بازنگری در استراتژی‌های خود سوق داده است.

به‌طور خلاصه، مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها از اقدامات پراکنده و نوع‌دوستانه در گذشته به یک مفهوم جامع و استراتژیک در عصر حاضر تکامل یافته است. این تحول نتیجه فشارهای اجتماعی، رسوایی‌های شرکتی، جهانی‌سازی و تلاش‌های بین‌المللی برای تنظیم رفتار سازمان‌هاست. CSR دیگر تنها یک تعهد اخلاقی نیست، بلکه بخشی جدایی‌ناپذیر از هویت شرکت‌ها در اقتصاد جهانی است. مدیران امروزی با چالشی بی‌سابقه روبه‌رو هستند: چگونه می‌توانند سودآوری را با تأثیر مثبت بر جامعه و محیط‌زیست هم‌راستا کنند؟ پاسخ به این پرسش، آینده CSR و نقش شرکت‌ها در ساختن جهانی پایدارتر را رقم خواهد زد.



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *